می دانی یک وقت هایی، مادر مهربان هم که باشی و فرزندت لجباز که شود، وقتی دست و پا می کوبد روی زمین و دفتر مشق هایش را خط خط می کند، تا یک جایی صبر میکنی . اولش می خندی، دومش می بوسیش و میخواهی این کار را نکند، سومش می نشینی برایش توضیح می دهی که نکن این کار را. صبر می کنی! چهارمش می کشی کنار. می روی کنار تا سرش به سنگ بخورد. یا برمیگردد یا برنمی گردد. می دانی چه می گویم! وقتی تو لجباز می شود و من غرور خرداد ماهیم ورم می کند، کار به جایی می رسد که من سکوت می کنم. می ایستم کناری و نگاهت می کنم. نباید که این غرور خرداد ماهی ورم کند، وقتی ورم کرد دیگر هیچ چیز، هیچ چیز من را دوباره مادر مهربانت نمی کند. می ایستم عقب و زل می زنم به کارهایت. به رفتارت. با سکوت. یا می فهمی، یا نمی فهمی...
مراقب باش. دارد یواش یواش این مادر مهربان، از دست تو بچه لجباز دلگیر می شود. دارد غرور خرداد ماهیش ورم میکند. دارد می کشد کنار. میدانی که یک خرداد ماهی اگر ساکت شد، دیگر ساکت شده است. تمام شده است. ....
همین
دقیقن..تا یه جایی من هستم..بعدش یهو همه چی تموم می شه..دیگه بخوام هم نمی تونم برگردم..
انگار یهو یخ میشیم گیلدا. خالی از احساس. سرد. به قول بابا با یه من عسل هم نمیشه خوردمون دیگه...
باید درکشون کرد . آدم وقتی از نظر جسمی به هم میریزه طبیعیه که روحی هم غیر قابل پیش بینی بشه و کارهایی بکنه که نباید و نشاید...
هیچوقت فراموش نکن :یه اصل روانشناسی میگه ، آزارنده همیشه یه آزار دیده است ...
زنیم دیگه ... همیشه سنگ زیرین آسیاب، و دوره میکنیم شب را و روز را ، هنوز را ...
بالا جان گرفتی پیغامم را؟ می دانم حرف را. می فهممش...ولی خوب سخت است. و اینکه از پس این ها برآمدن بعد از "آن همه سختی، بعد از این همه کار و درگیری...! سخت ست خوووووب
سلام.وبلاگت صمیمیه.مخصوصا این مطلبت منو به فکر فرو برد. اگه دوس داشتی به منم سر بزن.
موفق باشی رفیق
راست میگی اگه یه خردادماهی سکوت کنه دیگه همه چی تمومه
ما همه خردادی ها ...