کافه دل خوش ی من

این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است... این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است

کافه دل خوش ی من

این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است... این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است

به طرز عجیبی


پریروز ها که هی پاپیچ ماجرای دعوا شده بودم، پاپیج دلیل مریضی اش، گفته بود :"اصلا تو فکر کن من سرطان خون دارم." گفته بودم:" برو بابا". حالا از صبح به این فکر می کنم که اگر...وای نه!... بعد از محبوب حالا نوبت توست؟؟؟


به طرز عجیبی آرامم. به طرز عجیبی سعی میکنم قوی باشم. قوی برخورد کنم. به طرز عجیبی سکوتم. حتی دستم نمی رود زنگ بزنم خوبی آیا...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد