یک سال تمام ... از ان شبی که بی جان در خانه پیدایش کردم. دستانش یخ بود. صورتش بی رنگ. فقط صدای جیغ هایم در گوشم است. تنهایی و استیصالم در این لحظات. زنگ زده بودم به هانی. دویده بود با نیکا و علی بیمارستان. حالم خوش نبود. حالم خوش نیست. یک سال تمام. همه دقیقه ها. همه ثانیه ها. همه و همه در ذهنم جا مانده...جا مانده...حک شده...
همه چی هنوز توی ذهنت زنده است. ریحان باور نمی کنم یک سال گذشته انگار همین دیروز بود، اما میدونم به هیشکی اندازه تو سخت و تلخ نگذشته این یه سال. کاش میتونستم یه لحظه بگیرمت توی بغلم
بیا بیا بغل من اصلا :) همه چی انگار همین دیروز بود
:(((
: ) :**
ریحان بعضی وقتا دوس دارم بگم لعنت به اینایی که از بودنشون فقط درد و صدای جیغامون جا مونده.
لعنت گیلدا ، لعنت