کافه دل خوش ی من

این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است... این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است

کافه دل خوش ی من

این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است... این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است

روزی از سردرد خواهم مرد

سردرد بی امانم میکند گاهی. دستمال میبندم، قرص میخورم. دوش میگیرم. شکلات میخورم. باز هم هست. نمی رود این سردرد لعنتی گاهی. امشب از همان شب هاست که این سردرد لعنتی از سر شب بی تابم کرده است. البته میدانی زیاد هم تقصیر سردرد نیست این بیتابی من. خودم میدانم درد بی درمان من چیست...

نظرات 1 + ارسال نظر
sara جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ب.ظ http://skis1.persianblog.ir

خب این سردرد های لعنتی سراغ ادم میان.باید متر فکر کنی.
شاید سخت باشه.یعنی هست.اما میتونی.کمتر فکر کن :*

باید کمتر بی تاب بشم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد